چند روز پیش یکی از دوستانم جریانی را برایم نقل کرد که بد ندیدم برای شما هم آن را مطرح کنم.
دوست من میگفت چند وقت پیش برای کاری مدتی در دانشگاه بینالمللی امام خمینی قزوین بودم. در این دانشگاه، دانشجویانی از دیگر کشورها هم حضور داشتند از جمله دانشجویی از بوسنی. این دانشجو مسلمان بود ولی همیشه یک صلیب به گردنش آویزان بود که باعث تعجب من میشد. یک روز طاقت نیاوردم و از او سوال کردم که چرا با اینکه تو مسلمانی ولی صلیب که علامت دینی مسیحیان است را به گردن میاندازی. این دانشجوی بوسنیایی جواب عجیبی به من داد که باعث تاسف و شرمندگی من شد. این دانشجو گفت: من تا قبل از آمدن به ایران هیچوقت صلیب به گردن نمیانداختم اما در ایران هرگاه از من سوال میکردند که چه دین و آیینی داری من میگفتم مسلمانم و در مقابل این سوال که شیعه هستی یا سنی تا میگفتم سنی هستم تمام افراد از من روی برمیگرداند. اما از وقتی که صلیب به گردن میاندازم و دیگران تصور میکنند من مسیحی هستم دیگر مانند قبل با من برخوردهای نامناسب نمیکنند. وگرنه من هم علاقهای ندارم که این صلیب را به گردن بیاویزم.
********
این مسالهایست که متاسفانه در بسیاری از جوامع اسلامی اینروزها دیده میشود که نسبت به متدینین به دیگر ادیان احترام بیشتری قایلند تا به همدینانشان ولی با مذهب متفاوت. در زمانی که رویکرد استکبار مبارزه منفی با مسلمانان و تشدید اختلاف بین آنهاست مهمترین نیاز مسلمانان نزدیک شدن بیش از بیش به یکدیگر است. تقریب ضرورتیست که جهان اسلام هماکنون بیش از هر زمان دیگر به آن نیازمند است. تقریب به معنای دست برداشتن از اصول و یکسانسازی در عقاید نیست بلکه بدین معناست که هر کس با هر عقیده و مسلکی که دارد دیگری را تکفیر نکرده و در عمل همه با هم چون دست واحدی شوند.