سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از مشروطه بهارستان تا مشروطه دارآباد - رسانه




[ یهودیى او را گفت پیامبر خود را به خاک نسپرده درباره‏اش خلاف ورزیدید . امام فرمود : ] ما در باره آنچه از او رسیده خلاف ورزیدیم نه درباره او ، لیکن شما پایتان را از ترى دریا خشک نگردیده پیامبر خود را گفتید « براى ما خدایى بساز چنانکه ایشان را خدایان است ، و او گفت شما مردمى نادانید » . [نهج البلاغه] پارسی بلاگ، پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ
اوقات شرعی
کل بازدیدها:267970 .:. بازدید امروز:10
موضوعات نوشته ها

لینک به لوگوی من
از مشروطه بهارستان تا مشروطه دارآباد - رسانه

دوستان من

جستجو در متن وبلاگ

جستجو:

اشتراک در خبرنامه
 

آرشیو

آهنگ وبلاگ

وضعیت من در یاهو
  • از مشروطه بهارستان تا مشروطه دارآباد نویسنده: محمد جواد
    جمعه 85/5/20 ساعت 8:30 عصر

    شنبه و یک شنبه این هفته ( 14و15 مرداد) به مناسبت صدمین سالگرد مشروطیت دو همایش بزرگداشت در تهران برگزار شد. همایش اول را مجلس شورای اسلامی و موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران در ساختمان مجلس در بهارستان برگزار کرد و همایش دوم به همت حزب مشارکت و روزنامه شرق در تالار رایزن دردارآباد برگزار شد.

    من در هر دو همایش شرکت کردم صبح شنبه و عصر یکشنبه را در افتتاحیه و اختتامیه همایش بهارستان و عصر شنبه را در همایش دارآباد.

    سخنرانان همایش بهارستان کسانی بودند همچون عماد افروغ، رسول جعفریان، علی ابوالحسنی، ناطق نوری و...  در همایش دارآباد هم چهره هایی همچون عزت الله سحابی، عماد باقی، حجتی کرمانی، معادیخواه ، آرمین و.... سخنرانی و ارایه مقاله کردند.

    بانیان این دو همایش که در واقع سران دو قطب سیاسی کشور هم محسوب می شوند هر یک سعی داشتند مشروطیت را در جهت منافع سیاسی خود نشان دهند.

    در همایش بهارستان سخن از عدالتخانه و شیخ فضل الله نوری و دیدگاه های فقهی نایینی و انحراف مشروطیت بود و در همایش بهارستان بحث دموکراسی و ستارخان و باقرخان و ضرورت رجوع به اصول دموکراسی بود.

    جدای از همه این دعواها که متاسفانه در بسیاری از اوقات به جای پرداختن به واقعیات تاریخی در کشمکش های سیاسی دستاویز جناح ها و احزاب قرار می گیرد به نظر من باید هر ایرانی در قصه مشروطیت به دقت تامل کند و عبرت های آن را دریابد. چگونه ممکن است مجتهدی همچون شیخ فضل الله نوری که به روایت تاریخ هنگامی که وی از محله های تهران قدیم مانند سنگلج عبور می کرد مردم به چرخ های کالسکه او تبرک می کردند اعدام شود و در پای دار او مردم به شادی بپردازند؟ چگونه سفارت انگلیس که مردم ایران قرن هاست از دشمنی ها و شیطنت های آن در امان نیستند به ناگاه دایه مهربان تر از مادر می شود و آغوش محبت خود را برای مشروطه خواهان استبداد گریز می گشوید؟ و چگونه است که روحانیون بسیاری مانند تقی زاده پس از مشروطیت عمامه از سر برداشته و در جبهه انگلیس موضع گیری می کنند؟

    فکر می کنم تامل در تاریخ مشروطیت و یافتن پاسخ این سوالها می تواند ما را در ساختن بهتر ایران 1404 و عبور از مشکلاتی که هر روز بیشتر رخ می نماید کمک نماید.


    رسانه نظرات دیگران ( )